زالاوا، روایت تبدیل «باور» به «خرافه»
«ارسلان امیری» فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان سنندجی، فیلم‌ساز خودساخته‌ای در سینمای ایران است. او فارغ از جنجال‌ها برای کسب شهرتِ یک‌شبه و کاذب و به هر قیمت، سال‌هاست با مطالعه و آموختن و تلاش، پله به پله در سینما بالا آمده و با فیلم‌نامه‌های درخشان و آثار خود به مرحله‌ای رسیده است که می‌توان جایگاه او را در آینده، همتراز بزرگان سینمای ایران دید. چرا که ستون‌های اصلی سینمای ایران پیش از آن که فیلم‌ساز باشند، فیلم‌نامه‌نویس و روایت‌گر و قصه‌گوی خوبی بوده‌اند؛ توانایی و شرایطی که ارسلان امیری نیز آن را داراست. نخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند او «زالاوا» که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به سه سیمرغ بلورین و چهار دیپلم افتخار رسید، با فیلم‌نامه و موضوع بکر و کارگردانی و بازی‌های حرفه‌ای آن، تحسین منتقدین و تماشاگران را برانگیخت و نشان داد که امیری پشتوانه‌ای محکم در سینمای قصه‌گو دارد که حاصل تجربیات و تلاش‌های او در فیلم‌نامه‌نویسی است و روی صحنه نیز همان‌قدر موفق و حرفه‌ای عمل می‌کند که روی کاغذ. زالاوا که مضمون نقد باورهای خرافی را دارد، بیشتر آن در روستای «شیان» سنندج فیلم‌برداری شده و فضایی کردی دارد. اما در مورد کردها و کردستان نیست بلکه می‌تواند نمادی از بسیاری جوامع دنیا باشد. این شماره از هفته‌نامه سرزمین، گفتگویی در مورد فیلم زالاوا و مراحل ساخت آن با ارسلان امیری داریم و امیدواریم در شرایط و زمانی بهتر در مورد سینما در کردستان و ایران و مباحث جزئی‌تر با وی به گفتگوی مفصل‌تری بنشینیم.

ارسلان امیری متولد ۱۳۵۴ سنندج؛ مستندساز، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر و کارگردان کُرد ایرانی است. وی پس از ساخت چند فیلم کوتاه در انجمن سینمای جوانان سنندج به سینمای حرفه‌ای روی آورد. امیری کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسی کارگردانی دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر دارد.
امیری نخستین فیلم بلند سینمایی خود را به نام «زالاوا» در سال ۱۳۹۹ ساخت. این فیلم در سی‌ونهمین جشنواره فیلم فجر کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین در ۱۰ رشته شده است. زالاوا در اختتامیه‌ی این جشنواره برنده‌ی چهار دیپلم افتخار و سه سیمرغ بلورین شد.
ارسلان امیری به عنوان فیلم‌نامه‌نویس و تدوین‌گر در فیلم سینمایی «ناهید» به کارگردانی همسرش «آیدا پناهنده» همکاری نموده است. ناهید موفق به دریافت جایزه «آینده نویدبخش» از جشنواره فیلم کن ۲۰۱۵ در بخش نوعی نگاه شد.
در سال ۱۳۹۵، امیری دومین همکاری سینمایی خود را با آیدا پناهنده در نگارش فیلم سینمایی «اسرافیل» انجام داد. اسرافیل، لوح تقدیر بهترین پیرنگ داستانی به دلیل حرکت درونی متن در جهت تغییر ساختار فیلم‌نامه بر مبنای شخصیت را از هفتمین جشن انجمن فیلم‌نامه‌نویسان سینمای ایران، ۱۳۹۶ دریافت کرد.
امیری سه بار در جشنواره فیلم فجر برای فیلم‌های «قصه داود و قمری» (آیدا پناهنده) به تهیه‌کنندگی کیانوش عیاری، ناهید (آیدا پناهنده) و فیلم سینمایی ویلایی‌ها (منیر قیدی) کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم نامه شده ‌است امیری در سال ۲۰۱۸ به عنوان فیلم‌نامه‌نویس و تدوین‌گر در فیلم سینمایی پاییز نیکایدوها (The Nikaidos’ Fall) به کارگردانی آیدا پناهنده و تهیه‌کنندگی نایومی کاواسه فیلمساز مشهور ژاپنی همکاری کرده ‌است. این فیلم با بازی ماسایا کاتو، شیزوکا ایشیباشی و کیتا ماچیدا، محصول ژاپن و هنگ کنگ است که در سال ۲۰۱۹ در ژاپن اکران شده‌ است.
در کنار فعالیت‌های سینمایی و فیلم‌نامه‌نویسی، امیری در طول سال‌های فعالیتش به مستندسازی هم پرداخته است. یکی از مهم‌ترین فیلم‌های او در مقام مستندساز، فیلم مستند «اتاق امن» (۱۳۸۹) با موضوع کودکان کار و خیابان است.

گفتگوی حاضر، پس از کسب سه سیمرغ بلورین در سی‌ونهمین جشنواره فجر با ارسلان امیری انجام شده است و شرحی بر قصه و مراحل ساخت زالاوا است.

***

گفتگو: سیروان کریمی

 

آقای امیری ضمن تبریک هفته‌نامه سرزمین و خوانندگان آن برای موفقیت‌های فیلم «زالاوا» به شما و گروه‌تان. به‌عنوان پرسش اوّل لطفاً بفرمایید ایده اولیه و داستان «زالاوا» از کجا آمد؟ و این‌که خود شما تا چه اندازه به سینمای قصه‌گو اعتقاد دارید؟
سلام به خوانندگان محترم هفته‌نامه سرزمین و تبریک به شما هم برای انتشار شماره یکم هفته‌نامه سرزمین. ایده‌ی اولیه فیلم زالاوا به تخیلات من در دوران کودکی و علاقه شخصی‌ام به داستان‌‌پردازی و قصه‌گویی به خصوص در رابطه با موضوعات و مضامین عجیب و غریب برمی‌گردد. همیشه باور آدم‌ها به این موارد ناشناخته برای من جالب توجه بوده، و این پرسش که چطور خیلی از مردم به چیزهایی که منطق علمی ندارند و نادیدنی هستند باور و اعتقاد دارند.
من قبلاً هم در چندین فیلم سینمایی به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس و تدوین‌گر همکاری داشتم، می‌خواستم که فیلم اولم را شبیه علایق خودم و در مورد دنیای خودم بسازم و کارم تقلید از کسی نباشد و متفاوت باشد. از آنجا که خودم هم خاطرات و شنیده‌های زیادی در مورد این باورها دارم، به نوشتن یک فیلم‌نامه با این موضوع فکر کردم. بنابراین وقتی که پدرم خاطره‌ی فردی از اجداد ما به‌نام «بابا زاله» را تعریف می‌کرد که یک جن را در تسخیر خود داشته و آن جن به او و خانواده‌اش خدمت می‌کرده، به فکر این ایده افتادم، البته ابتدا نه خود داستان، بلکه شکل روایت پدرم و باور او به این داستان برای من جذاب بود و این‌که می‌بینیم خیلی از افراد به این‌گونه موضوعات که استدلال روشنی برای آن وجود ندارد عمیقاً باور دارند‌.
من از این داستان برای فیلم زالاوا الهام گرفتم و طرح اولیه را نوشتم، بعد با «هومان فاضل» فیلم‌نامه را نوشتیم اما چون آن زمان بودجه کافی برای تولید فیلم را نداشتم مدتی آن را کنار گذاشتم و در طی چند سال و همزمان و در کنار فیلم‌ها و کارهای دیگرمان با همسرم «آیدا پناهنده»، سناریوی زالاوا را چندین بار با ایشان و بعدها با همکاری «تهمینه بهرام» بازنویسی کردیم. البته فیلم‌نامه زالاوا از موانع زیادی عبور کرد و یک بار تهیه‌کننده و چند بار سرمایه‌گذارها عوض شدند. در مواردی به توصیه‌ی وزارت فرهنگ و ارشاد باید سناریو تغییر می‌کرد و به خاطر بنیاد سینمایی فارابی هم اصلاحیه‌هایی را اعمال کردیم و در نهایت تولید فیلم از مرحله‌ی ایده‌ تا تولید حدود هفت سال طول کشید.

 

منتقدان بسیاری فیلم شما را نقد خرافات در جوامع می‌دانند که یک فضای نمادین روستا برای آن انتخاب شده و فیلم را به دلیل سوژه بکر آن تحسین کرده‌اند. تعدادی نیز آن را ترکیبی از ژانر وحشت و کمدی با کمی درام دانسته‌اند. فکر می‌کنید زالاوا در چه ژانری قرار می‌گیرد و پیام و مضمون آن چیست؟
زالاوا یک فیلم قصه‌گو است، من خودم اساساً قصه گفتن را دوست دارم و در خود ایده‌ی فیلم هم مقداری از فانتزی و ژانر وحشت وجود داشت و از طرفی در نوع نگاه من به روایت داستان هم نوعی طنز وجود داشت که در داستان جاری شد، بنابراین یک تلفیقی از وحشت، فانتزی و طنز در همان کانسپت اولیه وجود داشت. من تلاش کردم به این کانسپت اولیه وفادار بمانم و یک نوع از سینمای هیبریدی و بین‌ژانری که در ایده اولیه وجود داشت را حفظ کنم. البته در فرایند نگارش فیلم‌نامه مقداری دلهره اضافه شد و از بار طنز آن کم شد. فیلم از نظر خودم در ژانرهای وحشت و بیش از آن دلهره و رازآمیز است. همین‌طور من تلاش کردم تا نوع فانتزی و وحشت فیلم برای تماشاگران ایرانی و اساساً خاورمیانه‌ای بیش از آن‌ که در ژانر وحشت هالیوودی باشد، بومی باشد و شبیه قصه‌های اجداد و پدران و در واقع فولکلورمانند باشد.
در ادامه‌ی سؤال شما در مورد مضمون فیلم زالاوا باید بگویم که فیلم در سطح رویی خود در مورد خرافه است، این‌که چگونه یک باور در بین مردم حالت غیرعقلایی پیدا می‌کند. از دیدگاه آسیب‌شناسی این تمِ خرافه‌پرستی و ‌باور جمعی به امور و موضوعات خارج از استدلال مانند جن و پری منحصر به جامعه‌ ما نیست و می‌تواند در آمریکا، اروپا یا هر جای دیگری از دنیا هم اتفاق بیافتد. اما موضوع و مضمون دوم فیلم درباره این است که چه رویکرد و برخوردی با این باورها بشود؟ ممکن است یک راهکار مسالمت‌آمیز باشد یا برخورد دیگری شود که منجر به یک تراژدی گردد.
تلاش من این بود که با این فیلم در درجه اول یک قصه‌ی سرگرم‌کننده و جذاب را برای مخاطب تعریف کنم و در درجه دوم هم شخصیت‌ها و کاراکترهای فیلم را در موقعیت و چالشی قرار دهم که مخاطب بتواند خود را جای آنها بگذارد و به جای آنها فکر کند و به تمام چیزهای رازآمیزی که منشاء آنها را نمی‌داند فکر کند یا به لحظاتی که برخورد افراطی با این عقاید و باورها چگونه می‌تواند باعث یک تراژدی بشود و سرنوشت و زندگی افراد را دچار تغییر کند.

 

zalava02 - زالاوا، روایت تبدیل «باور» به «خرافه»

فیلم در سطح رویی خود در مورد خرافه است، این‌که چگونه یک باور در بین مردم حالت غیرعقلایی پیدا می‌کند. از دیدگاه آسیب‌شناسی این تمِ خرافه‌پرستی و ‌باور جمعی به امور و موضوعات خارج از استدلال مانند جن و پری منحصر به جامعه‌ ما نیست و می‌تواند در آمریکا، اروپا یا هر جای دیگری از دنیا هم اتفاق بیافتد. اما موضوع و مضمون دوم فیلم درباره این است که چه رویکرد و برخوردی با این باورها بشود؟

 

ترکیب این نوع سینمای دلهره یا ژانر وحشت با فضای بومی اتفاق نادری در سینمای ایران است، به نظر شما آیا مخاطبان با این فضای بومی ارتباط برقرار می‌کنند؟ چرا در فیلم‌نامه فضای بومی را انتخاب کردید؟
در پاسخ سؤال قبلی به جواب این سؤال که دلیل استفاده من از فضای بومی کردستان در فیلم زالاوا چه بود اشاره کردم، من تلاش کردم تا نوع فانتزی و وحشت این فیلم برای تماشاگران ایرانی و بیشتر از آن‌که شبیه فیلم‌های ژانر وحشت هالیوودی باشد، از نوع شرقی و شبیه قصه‌های اجدادی و داستان‌های فولکلور باشد و در فضایی آشناتر برای تماشاگران ما و حس و حال بومی داشته باشد.
اما این‌که مخاطبان چقدر با این فضای بومی ارتباط برقرار می‌کنند، با توجه به بازخوردهایی که از نمایش فیلم در جشنواره‌ فجر گرفتم و نظرات مردمی که در شهرستان‌های مختلف و از اقوام مختلف ایرانی بودند و فیلم را دیدند و همچنین دو نفر از سینماگران ژاپنی و آمریکایی که لینک فیلم را برای آنها فرستادم، خوشبختانه همگی از فیلم استقبال کردند و گفتند که با فیلم ارتباط برقرار کرده‌اند. دلیلش هم این است که این یک فیلم قصه‌گو است و یک داستان سرراست را دنبال می‌کند، بین‌ژانری است و مضمون و کانسپت آن هم جهانی است و هرکسی در هر جای دنیا و با شرایط زیستی مختلف می‌تواند با این قصه ارتباط بگیرد. البته فضای بومی فیلم هم آن را جذاب‌تر و صمیمی‌تر کرده و شبیه قصه‌های فولکلور درآمده است.
مشکل این است که سرمایه‌گذاران سینما از این ریسک که در فضای روستایی و بومی فیلم ساخته شود استقبال نمی‌کنند و در مورد بازگشت سرمایه‌شان در سینمایی که محور آن بیشتر موضوعات شهری و زندگی مدرن است ترس دارند. به نظرم خوشبختانه زالاوا توانسته نمونه و الگوی خوبی باشد که این ترس‌ها از بین برود و نشان داد که فیلم‌های بومی هم می‌توانند مورد استقبال مردم و مورد حمایت سرمایه‌گذاران قرار بگیرند.

 

شما بیشترین بخش فیلم را در لوکیشن‌های کردستان فیلم‌برداری کردید و بخش‌هایی از آن را در همدان گرفتید. وضعیت کار در کردستان از لحاظ همکاری اهالی محل، امکانات و شرایط کار چگونه بود؟
لوکیشن اصلی ما استان کردستان بود و ما در دو سال گذشته که یک‌بار دیگر پیش‌تولید را شروع کرده بودیم، از حدود هشتاد روستای کردستان برای لوکیشن فیلم بازدید کردیم تا بالاخره به روستای «شیان» رسیدیم، منتها به پیشنهاد طراح صحنه و لباس فیلم دوباره از روستاهای زیادی بازدید کردیم و در نهایت باز هم به شیان رسیدیم که بیشتر فیلم در همانجا فیلم‌برداری شد. حدود ده تا پانزده جلسه فیلم‌برداری هم در پاسگاهی در استان همدان انجام شد چون مجوز و شرایط استفاده از پاسگاه‌های استان کردستان برای ما فراهم نمی‌شد.
در مورد وضعیت همکاری و شرایط کار، برخی ارگان‌ها و نهادها تا حدی با ما همکاری کردند اما مراحل اداری ‌روند بوروکراسی خسته‌کننده و زیادی داشت. مخصوصاً برای تهیه اسلحه‌ها و ماشین جیپ و وسایل نظامی نه چندان زیادی که در فیلم بود، خیلی اذیت شدیم و دشواری‌های زیادی داشتیم و کمک‌ها خیلی سخت انجام شد. اما همکاری مردم محلی خیلی خوب بود و اهالی روستا خیلی ما را تحمل کردند، ما در محل فیلم‌برداری سر و صدا و دود داشتیم و روزانه حدود صد نفر بازیگر و هنرور از سنندج به روستا می‌آمدند و در صحنه حاضر می‌شدند که خود به خود نظم روستا را به هم می‌ریخت. ذات کار فیلم‌سازی ما به صورتی است که ناخواسته مزاحمات و مشکلاتی را برای مردم و میزبانان خود ایجاد می‌کنیم که خوشبختانه آنها با صبر و تحمل خود و تمهیداتی که تهیه‌کننده اتخاذ کرده بود، با ما کنار آمدند و فیلم‌برداری به خوبی و به آخر رسید. جا دارد از همه‌ی کسانی که با ما همکاری کردند تشکر کنم، مردم روستای شیان، همشهریان خوبم در سنندج که علاوه بر بازیگران فرعی و هنروران، بخش زیادی از بار تولید و تدارکات فیلم هم بر عهده‌ی بچه‌های سنندج بود. در واقع بخش خیلی مهمی از روند تولید فیلم با همکاری نیروهای بومی و کُرد انجام شد و بدون آنها امکان نداشت فیلمی با این شرایط سخت و دشوار ساخته شود.

 

تصمیم اولیه شما این این بود که فیلم را فقط به زبان کردی بسازید. به چه دلیل این تصمیم عوض شد؟
همان‌طور که گفتم من خودم تحت‌ تأثیر فیلم‌های کُردی هستم‌ و فکر می‌کنم که تم و اصطلاحی به نام «فیلم کُردی» وجود دارد که واجد ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی و زبانی خودش است و اعتقاد دارم که سینمای کُردی باید قهرمان و ضدقهرمان و از همه‌ی ژانرها فیلم داشته باشد و همان‌قدر که در این سینما به مضامین شاعرانه و حماسی نیاز است، به موضوعات اجتماعی و انتقادی هم نیاز داریم. باید تنوع موضوع و محتوا و سینمای اکشن کُردی داشته باشیم و همین‌طور فیلم‌هایی در ژانر وحشت و یا فانتزی و حتی سینمای نقادانه و سیاسی.فرهنگ و ادبیات غنی کردستان پر از موضوعات و اِلِمان‌های خوبی است که می‌تواند برای سینمای کُردی مورد استفاده قرار بگیرد. من فکر می‌کنم که در همه‌ی این ژانرها باید کار بشود و با همت و تلاش و جسارت سراغ این موارد برویم.
این همیشه اعتقاد من بوده که برای گسترش و رشد و توسعه سینمای کُردی باید به سراغ ایده‌ها و اندیشه‌های تازه و نو رفت و دوست داشتم فیلمم به زبان کُردی باشد اما متأسفانه به دلیل کم‌توجهی و بی‌مهری خود سرمایه‌گذاران کردستان به سینما و فیلم‌های کُردی و اصرار و تمایل سرمایه‌گذاران تهران به ساخت فیلم به زبان فارسی به‌خاطرِ نگرانی از فروش فیلم و بازگشت سرمایه‌شان، من مجبور بودم فیلم را به زبان فارسی بسازم و حتی پیشنهادهایی برای تولید فیلم در بلوچستان و قشم وجود داشت اما ترجیح من ساخت فیلم در کردستان با بودجه‌ای کمتر بود شد و از چند نفر از بازیگران کُردزبان سینمایی معروف ساکن تهران هم برای فیلم دعوت شد که متاسفانه به دلایلی مثل مشغول به کار بودن در پروژه‌های دیگر یا مسائل شخصی نتونستند در فیلم حضور پیدا کنند و خوشبختانه به‌جای آنها توانستیم با چند نفر از بازیگران خوب سینما که در واقع فارس‌زبان هستند، به‌ توافق برسیم تا با چند ماه تمرین زبان کُردی سورانی همکاری کنیم.
البته همچنان دغدغه‌ی بازگشت سرمایه‌ی فیلم به‌ خاطر این‌که ممکن است تماشگران غیر کُرد از زبان کُردی و زیرنویس استقبال نکنند برای سرمایه‌گذاران وجود داشت و در نهایت به این خاطر که سرمایه‌ی فیلم تکمیل شود تصمیم گرفتیم که فیلم را به صورت دو زبانه فارسی و کُردی بسازیم و تمهیدی که ما در فیلم‌نامه به کار بردیم این بود که قهرمان اصلی فیلم که نقش استوار با بازی «نوید پورفرج» است را به عنوانِ کُرد کرمانشاه در فیلم نشان دادیم که به دلیل بزرگ شدن در پرورشگاه، فارسی را با لهجه‌ی کرمانشاهی حرف می‌زند و بقیه بازیگران هم با او فارسی حرف می‌زنند و به این ترتیب بینندگان فارس و غیرکُرد هم بیشتر دیالوگ‌ها را متوجه می‌شوند و مقدار زیرنویس فیلم کمتر می‌شود.

 

معمولاً کارهای نمایشی در سینما و تلویزیون وقتی در فضاهای بومی و با زبان محلی ساخته می‌شوند برخی سوءتفاهم‌ها و واکنش‌های منفی را در پی دارند. به ویژه وقتی که با بحث قومیت و زبان و لهجه‌ها سر و کار داریم. فیلم شما هم مثل همیشه شاید با انتقادات عده‌ای از تماشاگران با دلایلی مانند اعتراض به استفاده از زبان و لباس‌های کُردی در یک فیلم با زمینه‌ی ترسناک یا کمدی مواجه باشد. با توجه به این که خود شما کُردزبان هستید در مورد این حساسیت‌ها به استفاده از لهجه و فضای بومی و داستان فیلم چگونه به موضوع فکر می‌کنید؟
داستان این فیلم می‌توانست در هر جای دنیا اتفاق بیافتد منتها من به خاطر عِرق و علاقه‌ی شخصی و خاصی که به فرهنگ بومی کردستان و سینمای موسوم به کُردی دارم، دوست داشتم این داستان تخیلی در فضای مورد علاقه خودم یعنی کردستان باشد و لباس و زبان فرهنگی که دوستش دارم را به تن داستانم بپوشانم. من خودم متعلق و زاده‌ی این فرهنگ هستم و طبیعی است اگر دوست دارم فیلم‌هایم در هر ژانری که باشد را در فرهنگ و با زبان کُردی بسازم و یه نوعی صیانت از زبان و فرهنگ کُردی را در کنار فیلم‌سازی وظیفه‌ی خود می‌دانم.
واقعیت این است که من این فیلم را باید با یک زبان می‌ساختم و بازیگرها باید با زبانی با هم صحبت کنند، چه فارسی باشد، چه کُردی یا هر زبان و لهجه‌ی دیگری در ایران. اما همانطور که گفتم ترجیح من این بود که این فیلم را که در واقع یک سرمایه‌ فرهنگی و محصول هنری برای ما است با زبان مادری‌ خودم بسازم و برای فرهنگ و سرزمینی که در آن بزرگ شده و رشد کرده‌ام و برای سینمای کُردی بسازم و در واقع اولین فیلمم را به کُردها تقدیم کنم.
این نکته را بگویم که به لحاظ جذب سرمایه ساختن این فیلم به زبان کُردی و در کردستان برای من کار بسیار سخت‌تری بود و برای من خیلی راحت‌تر بود که فیلم را به زبان فارسی و در جایی غیر از کردستان بسازم. پیشنهادهایی از طرف سرمایه‌گذاران و نهادهایی برای ساخت فیلم در شهرهای دیگری غیر از کردستان داشتم و حتی دو نفر از ستاره‌های سینمای ایران هم که فیلم‌نامه را خوانده بودند و دوست داشتند در فیلم بازی کنند به خاطر کُردی بودن فیلم نخوانستند و یا نتوانستند در فیلم حضور پیدا کنند. بیشتر سرمایه گذاران هم حاضر به ریسک ساخت یک فیلم بومی در کردستان و با زبان کُردی نبودند. من مدت‌ها صبر کردم تا با مقداری بودجه کمتر توانستم فیلم دلخواهم را بسازم.
در مورد موضوع فیلم هم همانطور که در تیتراژ ابتدای فیلم اشاره کرده‌ام، تمام داستان فیلم زالاوا تخیلی و ساخته‌ی ذهن من است و در واقع هیچ مراسم و مناسک یا آیینی برای جن‌گیری در کردستان اتفاق نیافتاده و دست‌کم من آگاهی به آن ندارم و روستای زالاوا و مردمان آن هم کاملاً تخیلی و ابداعی است. حتی در کپشنی در تیتراژ ابتدایی فیلم هم به این موضوع اشاره شده که این مردم کوچ‌نشین بوده و از جاهای دوردست در شرق به غرب و کردستان مهاجرت کرده‌اند، بنابراین در یک اقلیم و دنیای خیالی قصه‌ای خیالی درباره‌ی گروهی خیالی نوشته شده و هیچ توهین و اشاره‌ای به هیچ شخص یا گروه و یا نژاد و قومی در فیلم من وجود ندارد.
در واقع این فیلم با جذابیت‌های فرهنگ کُردی از لباس و زبان و جغرافیا و غیره در یک داستان خیالی استفاده شده تا بار سمپاتیک و همذات‌پنداری و درام قصه برای تماشگران بیشتر شود و فیلم زالاوا بیشتر از آن که فیلمی باشد درباره‌ی گروهی از کُردها، هدیه‌ای است از فرهنگ و هنر کُردها برای بقیه‌ی مردم جهان. این اقتدار فرهنگی ما است که محصولات و فیلم‌های خودمان را با زبان و فرهنگ خودمان در ژانرهای مختلف وحشت و رازآمیز و فانتزی و کمدی تولید می‌کنیم و به جهانیان نشان می‌دهیم نه نشانه ضعف فرهنگی ما.

 

zalava03 - زالاوا، روایت تبدیل «باور» به «خرافه»

سینمای کُردی باید قهرمان و ضدقهرمان و از همه‌ی ژانرها فیلم داشته باشد و همان‌قدر که در این سینما به مضامین شاعرانه و حماسی نیاز است، به موضوعات اجتماعی و انتقادی هم نیاز داریم. باید تنوع موضوع و محتوا و سینمای اکشن کُردی داشته باشیم و همین‌طور فیلم‌هایی در ژانر وحشت و یا فانتزی و حتی سینمای نقادانه و سیاسی.

 

فیلم شما در شرایط دشواری کلید زده شد. شیوع کرونا چه تاثیری بر روند کار داشت و در حین کار و پس از آن نیز تا وقتی فیلم به جشنواره فجر رسید این شرایط چگونه پیش رفت؟
خوشبختانه فیلم در شرایطی شروع شد که کردستان از نظر همه‌گیری کرونا در وضعیت سفید بود و تیم زالاوا هم تمام پروتکل‌های بهداشتی را با نظارت یک پزشک و همکاری سازمان هلال احمر کردستان رعایت می‌کردیم و قبل از این‌که بیماری وارد مرحله‌ی بعدی همه‌گیری شود، کردستان را ترک کردیم و برای ادامه فیلم‌برداری به همدان رفتیم و آنجا هم سریع کار را تمام کردیم و جای خوشحالی است که مشکل خاصی برای گروه پیش نیامد. البته در مرحله‌ی تدوین و کارهای پس از تولید دوباره وارد دوران قرنطینه و مشکلاتی شدیم که با گذشتن از سختی‌ها و دشواری‌هایی، سرانجام کارهای فیلم تمام شد و به جشنواره فیلم فجر رسید.

 

تاثیر و نقش خانم «آیدا پناهنده» در ساخت این فیلم و نگارش فیلم‌نامه آن چه بود؟
همکاری و همراهی من و همسرم آیدا پناهنده در حقیقت به دوران دانشکده سینما برمی‌گردد و این همکاری و رفاقت از آن موقع تا حالا ادامه پیدا کرده و سینما را تقریباً قدم به قدم با هم یاد گرفتیم و شروع کردیم و در تمام مراحل فیلم‌هایمان از نوشتن فیلم‌نامه‌ها گرفته تا مراحل فیلم‌برداری و تدوین و پس‌تولید با هم همکاری داشته‌ایم. بنابراین می‌‌توانم بگویم که بدون شک آیدا پناهنده که به‌عنوان مشاور کارگردان در فیلم زالاوا در کنار من حضور داشت، نه تنها در موارد کاری که از نظر معنوی و فکری هم پشتیبان و همراه من بود و موفقیت فیلمم را ممنون ایشان هستم.

 

از انتخاب بازیگران و کار آنان در فیلم راضی بودید و به نظرتان توانستند نقش‌های مورد نظرتان را به خوبی اجرا کنند؟
بازیگران اصلی فیلم بسیار با انگیزه و کوشا و جدی بودند، «نوید پورفرج»، «هدی زین‌العابدین» و «پوریا رحیمی‌سام» خیلی برای این فیلم زحمت کشیدند؛ سه ماه زبان کُردی یاد گرفتند که خیلی برایشان کار سختی بود و وقتی تصمیم گرفتم که فیلم را دو زبانه بسازم، خیلی از این خبر ناراحت شدند. همه خیلی با دیسیپلین و بااخلاق بودند و ستاره‌های سینمای ایران هستند که در آینده خبرهای خیلی بیشتر و بهتری در مورد آنها خواهیم شنید.

 

بازیگران محلی چطور؟ فکر می‌کنید بازیگران محلی کردستان شانس و توانایی این را دارند که در عرصه‌های بزرگ‌تری کار کنند؟
بله بازیگران کُردزبان زالاوا چه افراد پیشکسوت و افرادی که تجربه‌ی کارهای حرفه‌ای تأتر و سینما را در کارنامه خود دارند، آقایان «فریدون حامدی»، «زاهد زندی»، «باسط رضایی»، «شاهو رستمی»، «صالح رحیمی» و دیگران که برای نام بردن در اینجا تعدادشان زیاد است و اسم همگی در تیتراژ فیلم هست و حتی جوان‌هایی که اولین تجربه بازیگری خود را با زالاوا داشتند، همگی خیلی خوب بودند و تلاش زیادی برای ساخت این فیلم کردند و شرایط سخت هنگام فیلم‌برداری را با صبوری تحمل کردند. بقیه‌ی بازیگران محلی هم در کنار اکیپ حرفه‌ای فیلم خوب ظاهر شدند و با وجود بزرگی صحنه و سختی‌های کار حرفه‌ای با برنامه‌ریز کار «علی مردانه» و دستیارها و فیلم‌بردار «محمّد رسولی» و بقیه عوامل فیلم خیلی خوب با هم ارتباط گرفتند و دوست شدند و با وجود این‌که اوایل کار بازی‌های بازیگران محلی تحت تاثیر فیلم‌های تلویزیونی و تئاتر بود ولی خیلی زود با گروه حرفه‌ای هماهنگ شدند و نکته‌ی جالب این‌که در جشنواره فیلم فجر، هر وقت که به بازی خوب بازیگران اصلی اشاره می‌شد، همزمان از بازی‌های یکدست و روان و خوب بازیگران محلی صحبت می‌شد و هر بار که من می‌شنیدم از توانایی‌های بازیگران کردستان تقدیر می‌شد، خیلی به خودم می‌بالیدم و افتخار می‌کردم.

 

آیا باز هم در کردستان فیلم خواهید ساخت؟
بله، من خیلی علاقمند هستم که در جای‌جای مناطق کردنشین با مردم همزبانم کار کنم و فیلم بسازیم و کار در این جغرافیا و این سرزمین را دوست دارم و برای من شور و هیجان زیادی دارد. با این‌که طبق تجربه‌های قبلی می‌دانم که فیلم‌سازی در کردستان به دلیل پاره‌ای شرایط و همچنین مسائل مالی و اقتصادی و غیره، خیلی سخت‌تر است و مشکلات خاص خود را دارد، اما احساس من همچنان با کردستان است و امیدواریم که اگر شرایط کار بعدی‌ام سخت‌تر از زالاوا نباشد، بتوانم فیلم بعدی‌ام را هم در کردستان بسازم.

 

نقش تهیه‌کنندگان در به ثمر نشستن این فیلم چگونه بود؟
من باید از تهیه‌کننده فیلم خانم «سمیرا برادری» و پدر بزرگوارشان آقای «روح‌الله برادری» به طور ویژه تشکر کنم که در شرایطی که کمتر تهیه‌کننده‌ای حاضر به ریسک تهیه‌کنندگی و تولید فیلم‌نامه زالاوا در یک روستای کردستان و با بازیگران محلی شدند و با این کار اول به فیلم‌نامه زالاوا و بعد هم به من اعتماد کردند. بی‌تردید اگر ایشان نبودند این فیلم هم شاید هرگز ساخته نمی‌شد.

 

اکران عمومی فیلم چه زمانی است و انتظار دارید بهترین اکران آن چگونه و در چه زمانی باشد؟
با توجه به اوضاعی که بیماری کرونا ایجاد کرده و همچنین با در نظر گرفتن تعداد زیاد فیلم‌هایی که در نوبت اکران هستند، ممکن است روند اکران کمی طولانی شود و تاریخ دقیق آن مشخص نیست اما با توجه به استقبال مردمی از نمایش فیلم در جشنواره فجر هم امید آن هست که فیلم زودتر اکران عمومی و سراسری شود.

با سپاس برای این گفتگو، صحبت شما با مردم و آرزویتان برای سال جدید چیست؟
من آرزو دارم در سال‌ پیش ‌رو مشکلات و دشواری‌های مالی و اقتصادی مردم کمتر شود و امیدوارم فرهنگ و هنر از این مشکلات و مسائل اقتصادی آسیب‌ بیشتری نبیند. امیدوارم فیلم‌سازان با موضوعات متنوع‌تری کار کنند، امیدوارم به‌جای نگاه کردن از موضع ضعف به کارهای خودمان یا زیر سؤال بردن کارهای همدیگر به خودمان اعتماد داشته باشیم و با این اعتماد و نگاه به جایی برسیم که در تمام ژانرها و سبک‌ها و با دیدگاه‌های متنوع کار کنیم. ما باید قهرمان و ضدقهرمان را در فرهنگ خودمان بجوییم. به قهرمانان ارج نهیم و عواملی را که موجب بروز ضد قهرمانی است تحلیل و درک کنیم. هر فیلمی که در صنعت سینمای کُردی تولید می‌شود، یک گام راه را برای فیلمساز بعدی و سایر هنرمندان در دیگر رشته‌های هنری و ادبی هموار‌تر می‌کند. موجب اعتمادسازی به این جریان می‌شود و در نهایت باعث تولید محصولات متنوع و متکثر و بالند‌گی فرهنگی می‌شود. امیدوارم در سال ۱۴۰۰ فیلم‌هایی بهتر از «زالاوا» در سینمای کُردی را شاهد باشیم و امیدوارم که مردم کردستان هم خوشحال‌تر از همه‌ی سال‌هایی باشند که در تاریخ وجود داشته است. سپاس از شما.

  • منتشر شده در شماره اول هفته‌نامه سرزمین / دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹

Zalava Poster 2 - زالاوا، روایت تبدیل «باور» به «خرافه»

 

چند نقد کوتاه از منتقدین سینما درباره فیلم زالاوا

• حسین جوانی: «فیلم زالاوا بیشتر از آن‌که فیلمی ترسناک در مورد جن و جن‌گیری باشد، درامی قدرتمند پیرامون تقابل عقلانیت و خرافات است. استوار و آمردان به عنوان نماینده‌های دو شکل از برخورد با خرافات در برابر هم قرار می‌گیرند و هر یک در مرحله‌ای از داستان جایگاهی برتر پیدا می‌کنند تا فیلم به سرانجام تراژیکش برسد.
برگ برنده‌ فیلم زالاوا استفاده از فضای بومی برای القاء موقعیت داستانی‌اش است».

 

• مسعود فراستی: «برعکس همه فیلم اولی‌ها که دوربین‌شان تکان بی‌مورد و اطوار دارد، دوربین «زالاوا» اصلا اطوار ندارد. دوربین بسیار معقولی است که تعجب کردم برای فیلم اولی است».

 

• شاهین شجری‌کهن: «دوربین و موسیقی فیلم خیلی در خدمت فیلم و روایت است. اما بیش از این‌که دست به کار شود، خوب نگاه کرده است و از تجارب پشت صحنه‌ای در فیلم‌های آیدا پناهنده بهره گرفته است. نکته اینجاست که فیلم‌برداری را در خدمت حس تعلیق و فضاسازی ابهام فیلم به کار گرفته است». شجری‌کهن با بیان این‌که مساله فیلم «زالاوا»، مردم کُرد یا غیرکُرد نیست، گفت: «فیلم‌ساز، روستای قصه فیلم را با میزانسن دقیق و طراحی لباس و فرم لهجه و رفتار خیلی خوب درآورده است و روی این‌ها کار کرده و روستای الکی که فقط با خشت و کاهگل ساخته شده باشد، نیست و روستایی هویت‌مند است که آدم‌هایش ریشه در آن خاک دارند».

• مینو خانی: «امیری برای روایت این داستان از اهالی منطقه بهره می‌برد و این نکته قوت فیلم او می‌شود. هر چند رفتارهای اهالی روستا، اغراق شده است، اما این اغراق هم در بطن بازی‌های خوب نابازیگران به ثمر نشسته است. برای همین این اغراق تبدیل به اغراق در بازی نمی‌شود. فراموش نکنیم که در به ثمر نشستن این بازی‌های خوب، موسیقی یا بهتر، صدای فیلم و حتی سکوت‌های آن نیز بسیار کمک می‌کند تا حس ترس ناشی از وجود جن که اهالی روستا را از کار و زندگی انداخته و خود را در ورطه خطر می‌بینند، به بیننده منتقل شود. خصوصاً در سینمایی که سابقه و تجربه زیادی در ژانر ترس (وحشت) ندارد. و همه اینها از فیلم‌نامه قوی و قصه‌گوی خود بهره می‌برد».

 

• فریبا اشوئی: «زالاوا در ساختار و متن ساده و بی‌ادعا است. هیچ کدام از این دو بر آن دیگری برتری ندارد. یک توازن معقول در کلیت درام برقرار است که مخاطب را وادار به همراهی می‌کند.
پیرنگ اصلی به چالشی در باب خرافه و حقیقت پرداخته و ساختار نیز در خدمت پیرنگ، با آن همراهی می‌کند و درام را پیش می‌برد. قضاوتی در میان نیست. تلاش فیلم‌ساز به تمامی بر روایت‌گری مستند با خطی کم رنگ از یک داستان و یک حقیقت جاری در میان عوام است».

 

• سعید عقیقی: «زالاوا نه فقط شناسنامه‌ای برای اثبات هویت سازنده‌اش، که به عقیده من گذرنامه‌ای است برای ورود به دنیای فیلم بعدی. فیلم، موفقیتش را نه از طریق ایجاد هیجان، که به واسطه اجرای مؤثر میزانسن، رعایت نسبت سوژه با دوربین، افتادن در پیچ و خم داستان‌گویی، زمین خوردن و برخاستن، ایستادن و باز به راه افتادن و سرانجام هدایت و بازی گروه بازیگرانش به دست می‌آورد».

 

• آزاده جعفری: «زالاوا» اولین ساخته‌ی ارسلان امیری برای من غافلگیرکننده بود، فیلمی که به قلمروی ژانر (وحشت/کمدی سیاه) پای می‌گذارد، در ساختن حال و هوا، مود و لحن موفق می‌شود و تا پایان تماشاگر را به دنبال خود می‌کشاند. فیلم‌نامه‌ای که با ظرافت نوشته شده و جزئیات و عناصر آشنای ژانر وحشت را در جای جای پیرنگ کاشته است. شخصیت‌پردازی از دیگر نقاط قوت فیلم است. «زالاوا» از آن فیلم‌هایی‌ است که از هیچ شخصیتی (حتی فرعی و کوچک) نمی‌گذرد».

 

 

 

 
  • منبع خبر: هفته نامه سرزمین